شاید شما هم واژه های اصلاح بازار و ریزش را شنیده باشید. برای همه ما پیش می آید که در روزهای مثبت، حسرت بخوریم که نمی توانیم سهم های دلخواه خود را بخریم، اما فقط چند روز بعد، در روزهای منفی، آرزو کنیم که ای کاش راهی برای خارج کردن سرمایه از بازار وجود داشت.
در روزهای مثبت عملکرد خوب خود در بازار را ستایش می کنیم و دلمان می خواهد ماشین زیر پای خود را هم بفروشیم و به بازار بیاوریم. در زمان اصلاح بازار یا ریزش شاخص، از عملکرد بد سرمایه گذاران، سیاست مداران، مدیران و به خصوص تازه واردها، گله و شکایت می کنیم.
در روزهای مثبت، اخبار را دنبال می کنیم، کتاب می خوانیم و به کلاس های آموزشی می رویم. در روزهای منفی دیگر علاقه خود به مبحث بورس و سرمایه گذاری را از دست می دهیم.
اما رفتار بزرگان بازار و کسانی که از راه سرمایه گذاری ثروتمند می شوند، کمی متفاوت است. آن ها باور دارند که غر زدن و شکایت کردن برایشان درآمدی به همراه ندارد. برای همین به دنبال راهی می گردند که از این وضعیت هم بهره ببرند.
قدم اول، تشخیص پیش از درمان
در دو وضعیت، ممکن است بازار به شدت منفی شود و سرمایه گذاران با زیان هایی جدی روبرو شوند.
به وضعیت اول، بازار خرس (bear market) یا بازار ریزشی می گوییم. در این شرایط، روند بازار برای مدتی طولانی منفی است، قیمت سهام به شکلی معنادار کاهش پیدا می کند و زمان زیادی می برد تا دوباره بازار جان بگیرد و اعتماد سرمایه گذاران جلب شود.
وضعیت دوم، وضعیت اصلاح است. در این حالت پس از رشد چشمگیر قیمت سهام، عده ای تصمیم می گیرند سود خود را از بازار خارج کنند. به دلیل عرضه بالای سهام، قیمت کاهش می یابد. اما برخلاف حمله خرس، این کاهش قیمت در زمانی کوتاه رخ می دهد و دوباره روند مثبت ادامه پیدا می کند.
"قدم اول این است که تشخیص دهیم که آیا بازار در حال ریزش است یا اصلاح؟"
اگر در ابتدای ریزش باشیم، تشخیص درست و خروج به موقع، ایده خوبی است. اما در شرایط اصلاح، پنجره خرید به روی ما باز می شود و می توانیم از فرصت پیش آمده استفاده کنیم.
پس قدم اول این است که تشخیص دهیم که آیا بازار در حال ریزش است یا اصلاح؟ مهم است که در این شرایط تصمیم های منقطی بگیریم و دچار سوگیری های شناختی نشویم.
چطور ریزش و اصلاح بازار را تشخیص دهیم؟
اگر اتفاقی رخ داده که باعث می شود تولید، فروش یا سودآوری شرکت ها کاهش پیدا کند، در نتیجه در گزارش سالانه، EPS به شکل معناداری کم می شود، طبیعی است که قیمت سهم پایین بیاید.
برای مثال خبر جنگ، شیوع یک بیماری همه گیر، قوانین محدودکننده، تحریم های بین المللی یا افزایش شدید نرخ بهره بانکی از دلایلی است که پتانسیل ایجاد ریزش در بازار سرمایه را دارد.
توجه کنید که سرمایه هم یک کالا است. اگر وضعیتی وجود داشته باشد که تقاضای افراد برای سرمایه لازم جهت تولید کاهش پیدا کند، قیمت این کالا پایین می آید.
اما وقتی بازار مثبت است، هیچ اتفاقی رخ نمی دهد، اما به یک باره از خواب بیدار می شوید و می بینید که بازار منفی است. هر چه در اخبار جستجو می کنید، خبری پیدا نمی کنید که تولید و فروش را تحت تأثیر قرار داده باشد. چه اتفاقی رخ داده که کسانی که دیروز در صف خرید ایستاده بودند، امروز برای فروش دارایی خود صف کشیده اند؟
مثال بسیار ساده برای درک تفاوت ریزش و اصلاح، مقایسه فردی است که به آرایشگاه می رود و موهای خود را کوتاه می کند، با کسی که به دلیل یک عارضه، دچار ریزش مو می شود.
چه کسانی از اصلاح بازار می ترسند؟
در بورس انواع متفاوتی سرمایه گذار وجود دارند.
رفتار هر کدام از این افراد در مواجه با اصلاح بازار متفاوت است.
بزرگان در زمان اصلاح بازار
همان طور که گفتیم، دسته اول اطلاعات زیادی در اختیار دارند. در بدترین روزها، آن ها سهم های ارزنده ای را می شناسند. برای همین از حجم سرمایه گذاری های امن مثل اوراق و صندوق درآمد ثابت می کاهند و به خرید سهم های ارزنده و ارزان روی می آورند.
اما همیشه این طور نیست که در زمان اصلاح، خریدار باشند. برای مثال صندوق های سرمایه گذاری (که به مدیریت سرمایه های گروه سوم می پردازند) با حجم زیادی از ابطال روبرو می شوند و ممکن است برای تامین منابع مالی لازم برای پس دادن پول سرمایه گذاران، اقدام به فروش سهام کنند.
با این وجود خیلی بعید است که تمام واحدهای یک صندوق ابطال شوند. سرمایه های باقی مانده برای تغییر پرتفوی و خریدهای ارزنده به کار گرفته می شود.
متوسط ها در زمان اصلاح بازار
در این طبقه، چند اتفاق (بسته به شرایط) قابل پیش بینی است.
اول: سیو سود. بسیاری از سرمایه گذاران متوسط، که در دوران رشد به سودهای بزرگی دست پیدا کرده اند، با اولین نشانه های اصلاح سودهای خود را سیو می کنند. این دسته، معمولا پس از مدت کوتاهی دوباره اقدام به خرید سهم با قیمت پایین تر می کنند.
دوم: عدم واکنش. می گویند در زمان حمله خرس، بهترین کار این است که خود را به مردن بزنید! افرادی که سهم هایی بنیادی را برای مدتی طولانی خریداری کرده اند، در زمان اصلاح ممکن است به بازار سر نزنند و منتظر بنشینند که این دوران موقتی تمام شود.
سوم: افزایش حجم سرمایه. از آنجایی که اشخاص حقیقی ملزم نیستند که تمام پول خود را به بازار ببرند، معمولا مقداری پول نقد در اختیار دارند. هستند کسانی که در روزهای اصلاح، فرصت هایی را شناسایی می کنند و با وارد کردن پول جدید به بازار، سرمایه خود را افزایش می دهند.
چهارم: مهاجرت به بازارهای دیگر. در زمان اصلاح بازار و روزهای منفی، هستند کسانی که سود خود را بر می دارند و به جای دیگری می برند. خانه و ماشین می خرند، سفر می کنند یا در جای دیگری به سرمایه گذاری خود ادامه می دهند.
به بیان ساده، رفتار آن ها یکسان نیست و ممکن است بسته به روحیه، کارهای متفاوتی انجام دهند.
کوچک ها در زمان اصلاح بازار
با وجود این که این افراد سرمایه و دانش کم دارند، نباید آن ها را دست کم گرفت. در مواردی حقیقی هایی با سرمایه اندک می توانند اثرهای بزرگی داشته باشند. چرا که:
بیشتر افراد در این دسته هستند. من شغل دیگری دارم و نمی توانم تمام شرکت ها را تحلیل کنم و تحلیل های خود را به صورت لحظه ای تغییر دهم. حجم اطلاعاتی که در اختیار من قرار می گیرد، به اندازه ای کوچک است که می توانم آن را «تقریبا هیچ» فرض کنم.
برای دسته سوم، اصلاح بازار بیشترین فشار عصبی را به همراه دارد. به خصوص اگر هیچ درکی از سهم مورد نظر نداشته باشند، در طول فعالیت خود اصلاح ها و ریزش های متعدد را ندیده باشند، تازه به بازار آمده باشند و از این که کار خود را با ضرر شروع کرده اند حس بدی پیدا کنند، فکر کنند تحلیل هایشان همه درست بوده اما دست های پشت پرده باعث ضرر آن ها شده یا خیال کنند که سرمایه گذاری باهوش اما بدشانس هستند.
در زمان اصلاح بازار چه کار نکنیم؟
با این فرض که شمای خواننده هم در دسته سوم قرار می گیرید، بیایید نگاهی بیندازیم به کارهای درست و غلطی که در زمان اصلاح بازار می توانیم انجام دهیم.
اشتباه اول: من هم حقوقی هستم!
بسیاری از کسانی که به تازگی کار خود را شروع کرده اند، خود را با سرمایه گذاران بزرگی مثل وارن بافت مقایسه می کنند. شاید معاملات روزانه حقوقی ها را زیرنظر بگیرند و سعی کنند از رفتار آن ها تقلید کنند.
استدلال آن ها این است که حقوقی ها اطلاعات بیشتری در اختیار دارند و چیزهایی می دانند که ما نمی دانیم. پس اگر در زمان اصلاح بازار ما هم مثل آن ها رفتار کنیم قطعا موفق خواهیم شد. این کار اشتباه است.
ممکن است شما به جای رفتار یک حقوقی، برایند حقوقی ها را ببینید. یکی از آن ها دارد برای سرمایه گذاری جسورانه خرید می کند، دیگری برای صندوق درآمد ثابت. ممکن است یک حقوقی امروز سهمی را بخرد و حقوقی دیگری فردا همان سهم را بفروشد. شما باید چه تصمیمی بگیرید؟
شما ملزم نیستید که تمام پول خود را در بازار سرمایه نگه دارید. شما از استراتژی حقوقی با خبر نیستید و نمی دانید رفتار کنونی او چه علتی دارد. منابع مالی شما به مراتب محدودتر است و نمی توانید تا ابد پول جدید به بازار بیاورید. حتی اگر از استراتژی حقوقی باخبر باشید، پول شما قبل از کامل شدن برنامه تمام خواهد شد.
در بسیاری از موارد، برای صندوق ها، حداقل کردن ریسک از حداکثر کردن سود اهمیت بیشتری دارد. خیلی بعید است که شما بتوانید با خرید سهم یک شرکت، در مدیریت شرکت دخالتی داشته باشید. شما هر چه که باشید، یک شخصیت حقوقی نیستید!
اشتباه دوم: ارزان شده، پس می خرم!
این یک رفتار اشتباه است که از یک منطق درست ناشی می شود.
ابتدا بیایید ببینیم منطق درست چیست؟
اگر یک سهم ارزش ذاتی بالایی دارد و بدون آن که چیزی از ارزش های این سهم کم شود، قیمتش پایین آمده باشد، می توانید با خیال راحت سهم بیشتری بخرید.
اما داریم در مورد کسی حرف می زنیم که یک تحلیل سطحی با پیش فرض های متغیر دارد. او چطور می خواهد تشخیص دهد که تحلیلش اشتباه بوده، یا واقعا سهم ارزنده تر شده است؟
به خصوص کسانی که فقط تحلیل تکنیکال می کنند و از وضعیت مالی و بنیادی شرکت هیچ اطلاعی ندارند.
نکته اینجا است که در روزهای خوب بازار، شما از اشتباه بودن تحلیل خود بی خبر می مانید. با پیش فرض هایی نادرست سهم را می خرید و از آن روز به بعد شاهد رشد قیمت هستید و فکر می کنید تمام حدس هایتان درست بوده است.
"در روزهای خوب بازار، شما از اشتباه بودن تحلیل خود بی خبر می مانید. با پیش فرض هایی نادرست سهم را می خرید و از آن روز به بعد شاهد رشد قیمت هستید و فکر می کنید تمام حدس هایتان درست بوده است."
حالا روزهای اصلاح بازار فرارسیده و سهم ها دارند افت قیمت پیدا می کنند. باز هم متوجه خطای خود نمی شوید و فکر می کنید منفی بودن بازار باعث پایین آمدن قیمت شده است. سوال اساسی اینجا است که اگر هم بالارفتن و هم پایین آمدن قیمت سهم به خاطر وضعیت بازار است، از ابتدا چرا تحلیل کرده اید؟
در این مواقع، دامن زدن به یک اشتباه و خرید سهم بیشتر کار اشتباهی است، مگر واقعا از درستی تحلیل خود اطمینان داشته باشید.
خرید کردن در روزهای اصلاح فکر خوبی است، اما خرید سهم های ارزنده، نه دامن زدن به اشتباهات قبلی.
اشتباه سوم: هر چیزی که یادگرفته ام غلط بوده است
گفتیم که اعتمادبه نفس بیش از حد، و عدم توجه بر اشتباهات، یک خطای بزرگ سرمایه گذاری است. اما معنی این حرف این نیست که تمام پیش فرض ها و تحلیل های شما الزاما اشتباه هستند.
یک رفتار اشتباه مرسوم این است که فرد از اولین روز اصلاح بازار تا آخرین روز، وحشت زده، تمام سهم های خود را در صف فروش می گذارد. معمولا او در آخرین روزهای اصلاح، زمانی که فشار عرضه کمی متعادل شده، موفق می شود سهم خود را بفروشد. در حالی که تمام منفی های اصلاح بازار را تحمل کرده است.
از آنجایی که روند منفی روبه پایان است، فقط چند روز بعد متوجه تشکیل صف خرید برای همان سهم ها می شود، و چند روزی طول می کشد تا بتواند یک سهم را از صف خرید بیرون بکشد: زمانی که کشش تقاضا پایین آمده و نیروهای بازار در نزدیکی نقطه تعادل هستند.
در مجموع این تفکر که تا مثبت شد می خرم و تا منفی شد می فروشم و سودش را بر می دارم، در تنهایی خودتان نقشه بی نظیری است. اما در عمل فشار منفی ها را تحمل خواهید کرد و از مثبت ها بهره مند نخواهید شد.
اشتباه چهارم: نفرین بر بورس
شاخص به تازگی به 100 هزار واحد رسیده بود. همه از احتمال ریزش شدید بازار صحبت می کردند و می گفتند بازار کشش این عدد را ندارد.
شاخص تا 197 هزار واحد بالا رفت و بعد به زیر 160 هزار واحد برگشت. آدم های باسوادی را می شناختم که می گفتند بخش زیادی از سود خود را از بورس خارج کرده اند و حسرت می خوردند که ای کاش در نزدیکی 190 هزار واحد این کار را کرده بودند. در 330 هزار و 560 هزار واحد هم همین حرف ها را می شنیدیم.
حالا در نزدیکی 1 میلیون واحد، گفت وگوهای تکراری به گوش می رسد. کسانی که پُز زرنگی خود را می دهند که در روز یک میلیونی شدن شاخص، تمام سهم های خود را فروخته اند.
درست است که حجم اطلاعات و توان پردازشی ما بسیار کوچک است. اما بازار همیشه فرصت های جدیدی دارد.ما می توانیم با مشورت بیشتر، استفاده از روش های متنوع تحلیل، متنوع سازی و بالابردن افق زمانی سرمایه گذاری و نیز استفاده از صندوق ها می توانیم احتمال اشتباه خود را پایین بیاوریم.
اشتباه پنجم: نفرین بر من!
از نظر روانی، ضرر اثر عمیق تر و ماندگارتری دارد تا سود.
اگر به ما بگویند چقدر حاضرید پول بگیرید تا یک چیز با ارزش را از دست بدهید، به رقم بیشتری می رسیم؛ تا که بخواهیم خودمان پولی بدهیم و همان چیز را به دست بیاوریم. این یک صفت طبیعی از مغز انسان است. برای همین شدت اندوه یک یا دو روز منفی، خیلی شدیدتر می شود تا لذت چند هفته مثبت.
در روزهای اصلاح بازار ممکن است بیش از حد احساساتی و عصبی شویم. همین وضعیت احساسی، باعث ترشح هورمون کورتیزول می شود. هورمونی که تصمیمات ما را غیرمنطقی تر از شرایط عادی می کند.
یک اثر روانشناختی جالب، سوگیری پس نگری یا hindsight bias است. در این اثر ما به گذشته نگاه می کنیم و احساس می کنیم که علائم بروز یک حادثه واضح بودند، حتی توانسته بودیم حادثه را تشخیص دهیم. اما اشتباه کردیم که به شواهد توجه نشان ندادیم. یعنی می دانستیم وقت فروش و خروج است اما طمع کردیم و ماندیم.
نکته این است که در آن زمان ما به اطمینان نرسیده بودیم. اگر مطمئن بودیم که این کار را همان وقت می کردیم. پس به این فکر نکنید که کاشکی در آخرین روز مثبت می فروختم و در اولین روز منفی می خریدم. حتی بزرگان بازار (گروه اول) هم تا این اندازه اطمینان نداشته اند.
توجه کنید که دچار زیان احساسی Emotional Loss نشوید. زمانی که در مجموع در سود هستید، بعد از این هم سود خواهید کرد، اما همین چند روز منفی در اصلاح بازار باعث شود که احساسِ زیان کنید.
اشتباه ششم: انتقام ضررهایم را می گیرم
شاید فکر کنید این کار اشتباه نیست. اصلا مگر باید غیر از این باشد؟ مگر نباید تمام سعی خود را بکنیم که ضررهای قبلی را جبران کنیم؟ خیر. نباید این کار را بکنیم.
وقتی در مورد یک سهم اشتباه می کنیم، اشتباه در مورد این سهم را نباید با همین سهم جبران کنیم. در بازار ده ها سهم خوب دیگر وجود دارد که می تواند سودآور باشد. لازم نیست از یک انتخاب بد، انتقام بگیریم.
تفاوت در نوع نگاه است. در هر نقطه، ما باید برای گرفتن حداکثر سود تلاش کنیم، نه برای جبران ضرر. کسی که با 100 میلیون به بازار آمده و حالا پولش شده 50 میلیون، الان 50 میلیون پول دارد و باید تلاش کند که از این 50 میلیون بیشترین استفاده را ببرد.
هستند کسانی که در روزهای منفی، با تعویض مداوم سهم سعی می کنند ضرر را جبران کنند. و با این کار خود به جای یک منفی در یک روز معاملاتی، چندین منفی را جارو می کنند.
منظورم این نیست که اگر سهم بدی خریده اید، روی همان سهم پافشاری کنید. نه. به جای آن که بخواهید به سرعت ضرر را جبران کنید، به این فکر کنید که در زمان اصلاح بازار و در روزهای منفی، چه کاری می توانید بکنید که در نهایت به بیشترین سود برسید.
اشتباه هفتم: چوب حراج
این اشتباه، شاید مرسوم ترین و البته مهلک ترین خطا در زمان اصلاح بازار باشد.
فرد یک سهام ارزنده را خریداری کرده، اما به خاطر بد بودن شرایط بازار (نه بد بودن شرایط سهم) حالا چند منفی خورده است. او به بازار نگاه می کند و می بیند که هستند سهم هایی که در این وضعیت مثبت باشند. برای همین حاضر است تمام سهم های خود را چیزی مثل 30% پایین تر از قیمت خرید، به حراج بگذارد.
در روزهای اولیه اصلاح بازار فشار عرضه بالا است و تقاضای بسیار کمی وجود دارد. برای همین نمی شود سهم را فروخت.
معمولا فرد زمانی موفق به فروش سهم خود می شود، که عرضه کاهش و تقاضا کمی افزایش پیدا کرده باشد. یعنی زمانی که اصلاح رو به پایان است و بازار دارد بر می گردد.
اولین روز مثبت، معمولا با تردیدهای زیادی همراه است. آیا واقعا بازار برگشته؟ آیا وقت خرید است؟ معمولا زمانی سرمایه گذار تصمیم می گیرد سهم را خریداری کند، که برایش صف خرید تشکیل شده و تهیه آن ساده نیست.
در روزهای منفی بازار چه کار کنیم؟