معامله پایاپای
در کنار نیازهای مختلف فردی و اجتماعی، مردم نیاز به مبادله نیز دارند. به طور معمول کمیت تولیدات انسان بیش از نیاز او است، و تنوع تولیداتش نیز به اندازه تنوع نیازهای او نیست، لذا برای رفع نیازهای متعددش، با به کارگیری مازاد تولیداتش اقدام به مبادله می کند. مبادلات در آغاز به صورت مستقیم و کالا به کالا در اقتصاد پایاپای انجام می شده است. در این اقتصاد، آنچه مورد رغبت و تقاضا واقع می شد و ارزش مصرفی آن را تعیین می کرد، همان خصوصیات "مصرفی" کالا بود و این عامل سبب می شد کالا مورد مبادله قرار گیرد. لذا معامله پایاپای شکل گرفت. در ابتدا مردم برای به دست آوردن کالاها و خدمات مورد نیازشان داد و ستد پایاپای (کالا به کالا) می کردند و دو نفر که هرکدام صاحب اجناس مورد نیاز دیگری بودند، برای تبادل اجناس توافق می کردند. این شکل اولیه ی تبادل، از تقسیم پذیری و قابلیت انتقالی که معامله را کارآمدتر می کند برخوردار نبود.
شکل گیری پول کالایی
با پیچیده تر و گسترده تر شدن فعالیت های اقتصادی، به تدریج مردم باانگیزه مبادلات دریافتند که داشتن چیزی که بیانگر ارزش مبادله ای صرف است، و قدرت خرید کلی برای دارنده آن ایجاد کند، می تواند منافع فراوانی در پی داشته باشد. این امر مزایایی ازجمله داشتن قدرت خرید کلی برای افراد جامعه، زمینه تسهیل مبادلات و رشد تولیدات را به همراه داشت. درنتیجه با این هدف، مردم تمایل پیدا می کنند که کالایی یا چیزی را بیابند که قابلیت های لازم را برای بازی کردن این نقش داشته باشد و بتواند منحصراً نقش ارزش مبادله ای را بازی کند و ارزش مبادله ای را از خصوصیات مصرفی خودش (اگر داشته باشد) تفکیک نماید؛ بنابراین پول کالایی (commodity money) شکل گرفت.
نمونه های پول کالایی
این پول نوعی از کالا بود که به عنوان نوعی ارزش کار می کرد؛ مثلاً مستعمرات آمریکایی در سده های 17 و 18 از پوست سگ آبی و ذرت خشک شده در معاملات استفاده می کردند. کالاهای مورد استفاده برای معامله ویژگی های مشخصی داشتند: مورد طلب عموم مردم بودند، ارزش داشتند و همچنین بادوام، قابل حمل و قابل ذخیره کردن بودند. نمونه ی دیگری از آن ها، فلزهای گران بها مانند طلا بودند که تا پیش از دهه ی 1970، قرن ها مورد استفاده قرار می گرفت. به عنوان مثال در مورد دلار آمریکا این طور بود که دولت های خارجی می توانستند دلارهای آمریکایی ها را بگیرند و در عوض مقدار مشخصی طلا به بانک مرکزی آمریکا بدهند. ارزش مبادله امری مطلق است و فاسد شدنی نیست. همچنین محدود به زمان و مکان معینی هم نیست؛ بنابراین هر چه خصوصیات آن چیز طوری باشد که کمتر فاسد شود، بادوام تر باشد و باگذشت زمان و تغییر مکان، خصوصیات آن دگرگون نگردد، بهتر می تواند حافظ ارزش مبادله باشد.
اهمیت ارزش مبادله ای
اینکه چیزی به عنوان پول مورد رغبت قرار می گیرد و درنتیجه وسیله مبادله می شود و شیء دیگری وسیله مبادله نمی شود؛ به این علت است که آن چیز خصوصیاتی دارد که می تواند حافظ ارزش مبادله ای باشد. در حالی که اشیای دیگر این خصوصیات را ندارند یا کمتر دارند، مثلاً خصوصیات مصرفی کالایی، مانند گوسفند به گونه ای است که در اغلب اوقات قادر به حفظ ارزش مبادله ای نیست. همچنین گوسفند کالایی نیست که عمومیت کافی داشته باشد، یعنی در مناطقی که گوسفند پرورش نمی یابد، نمی توان آن را به عنوان قدرت خرید کلی به کار برد، بنابراین اگر در مقطعی نیز گوسفند به عنوان پول به کار رود، خیلی زود از جریان خارج می شود. در میان کالاها، طلا و نقره دارای خصوصیات بارزی هستند. ارزش مصرفی این دو محدود به زمان و مکان نیست و بادوام و فاسد نشدنی اند؛ بنابراین، به خوبی می تواند ارزش مبادله ای را از خصوصیات مصرفی خود تفکیک کنند و نماینده خوبی نیز برای ارزش مبادله ای خالص و ضامن و حافظ آن باشند.
به همین علت است که وقتی طلا و نقره به صورت سکه رایج ضرب شده و مورد استفاده قرار می گیرد، خراشیدن و تراشیدن سکه ها که درواقع ایجاد نقص در خصوصیات مصرفی آن هاست، ازنظر معامله گرانی که به آن سکه ها به عنوان پول نگاه می کنند مهم نیست، و هنوز آن ها را به عنوان ارزش مبادله ای صرف می پذیرند و به عنوان واسطه معاملات خود به کار می برند. البته باید توجه داشت که طلا و نقره به عنوان پول حقیقی، دو حیثیت کالایی (مصرفی) و پولی آن ها، کاملاً از هم جدا نشده است. این دو فلز در کنار ارائه و حفظ ارزش مبادله ای خالص، ارزش مصرفی و فایده حقیقی (به همان شکل کالاهای مصرفی) را نیز دارا هستند، ولی این امر، مانع از آن نیست که این دو فلز، حامل تقریباً خوب و مطمئنی برای ارزش مبادله ای خالص باشند. در این دو فلز حیثیت کالایی و مصرفی به صورت بالفعل وجود دارد، ولی حیثیت پولی آن ها بالقوه است و با به کارگیری آن ها به صورت بالفعل درمی آید.
پول تمام عیار بدهی و پول بدون پشتوانه
در این بین وسیله دیگری به نام رسید پول تمام عیار و اسکناس های با تعهد صدردصد بازپرداخت، برحسب طلا و نقره رواج یافت. درواقع این طلای و نقره ی در تعهد این سندها بود که مورد معامله قرار می گرفت که به آن ها «پول تمام عیار بدهی» گفته می شد. پول بدون پشتوانه به این دلیل به وجود آمد که طلا منبعی نادر بود و اقتصادهای دارای رشد سریع نمی توانستد همیشه آن قدر طلا استخراج کنند که از ارز مورد استفاده شان حمایت کند. در یک اقتصاد شکوفا نیاز به طلا برای ارزش دادن به پول کاملاً ناکارآمد است، به ویژه وقتی که ارزش آن را درک و تفکرات مردم معین کند. پول فیات (fiat money) نیازی به پشتیبانی فیزیکی کالایی ندارد. در عوض ارزش آن توسط عرضه و تقاضا و باور مردم به ارزش آن تعیین می شود. پول بدون پشتوانه به درک مردم از ارزش تبدیل می شود. دلار ایالات متحده در سال 1971 از استاندارد طلا خارج شد و دیگر ارزش آن توسط طلا سنجیده نمی شد و ارزش طلا را هم با یک مقدار مشخص دلار نمی سنجیدند. این یعنی می توان پول بیشتری ساخت و سلامت اقتصاد ایالات متحده بود که به پشتوانه ی دلار تبدیل شد.
در فرایند تحول پول، جوامع به تدریج اسکناس و سپرده های دیداری را انتخاب می کنند؛ به عبارت دیگر زمانی که پول اعتباری محض (فرض می شود ارزش مصرفی کاغذ اسکناس صفر است)، و نه یک پول حقیقی، به عنوان پول انتخاب می شود. مردم متوجه می شوند که پول اعتباری محض حتی بهتر از طلا و نقره قادر است نشان دهنده ارزش مبادله ای صرف و حافظ آن باشد. مسلم است که رغبت به پول اعتباری، به دلیل خصوصیات مصرفی آن نیست و خصوصیات مصرفی، هیچ محدودیتی در بیان و حفظ ارزش مبادله ای به وسیله آن ایجاد نمی کند، چون پول اعتباری محض، اساساً فاقد خصوصیات مصرفی است، بنابراین در آن، مشکل تفکیک ارزش مبادله ای از خصوصیات مصرفی خود به خود رفع شده است، و ارزش مصرفی پول اعتباری محض به دلیل ارزش مبادله ای آن است و به دلیل خصوصیات مصرفی آن نیست، پول اعتباری محض به راحتی می تواند فقط ارزش مبادله ای خالص را بیان و حفظ کند و درنتیجه به عنوان ارزش مبادله ای صرف از جانب مردم، مورد تقاضا و رغبت واقع می شود.
باید به این نکته توجه کرد که در مورد طلا و نقره، خصوصیات بارز این دو فلز مردم را مطمئن می کند که این دو فلز می توانند ارزش مبادله ای را بیان و حفظ کنند، ولی در پول اعتباری محض، آنچه مردم را از حفظ و تداوم ارزش مبادله ای مطمئن می کند، قدرت، خوشنامی و اعتبار آن است. در عین حال، در هر دو مورد آنچه مورد رغبت قرار می گیرد، همان ارزش مبادله ای است. با توجه به آنچه گفته شد، می توان تعاریف زیر را برای پول مطرح کرد: