تحریف ادراکی زمانی رخ می دهد که سیستم ذهنی ما به طور خودکار، با تغییر شکل و فیلتر کردن برخی اطلاعات، اقدام به تحریف داده ها می کند تا تضاد میان آنچه که ما توقع داریم و آنچه که محیط پیش روی ما می گذارد برطرف کند.
یک معامله گر موفق به تجربه می داند که در یک دوره زمانی کوتاه، ممکن است تعداد معاملات زیان ده اش بیش تر از معاملات سودآورش باشند. اما مدیریت مناسب سرمایه و تعیین واقع گرایانه ی نقاط توقف برای مدیریت ریسک ها، او را از گرفتاری های بزرگ دور نگه می دارند و به او اطمینان می دهند که در مسیر طولانی پیش رو، به سود خواهد رسید.
مدیریت سرمایه از دو بخش اساسی یعنی مدیریت ریسک و مدیریت روانی تشکیل می شود. مدیریت ریسک خود از فاکتورهای روانی سرچشمه می گیرد که معامله گر می بایست به موقع و به صورت صحیح آن ها را (حتی قبل از پرداختن به موضوع مدیریت ریسک) درک کرده باشد.
برای عملکرد موفق در بازار نیاز خواهید داشت تا یاد بگیرید که چگونه خود را به روش هایی که احتمالا برایتان کاملا ناآشناست کنترل کنید. همچنین باید بیاموزید که چگونه ذهن خود را آزاد کنید تا توجه شما از فرصت هایی که توقع دارید حتما شما را به خواسته هایتان برسانند، به سوی فرصت های جایگزین دیگری که واقعا این کار را برای شما می کنند جلب شود.
تنها عده ی معدودی از معامله گران به این درک رسیده اند که تنها خود آن ها هستند که مسولیت کامل نتایج اعمال خود را بر عهده دارند و حتی تعداد کم تری از آن ها، پیامدهای روان شناختی این چنینی درکی را پذیرفته اند و می دانند در قبال آنها چه کار کنند.
محیط بازار آزادی عمل مطلق به همراه فرصت های سود و زیان نامحدود در پیش روی شما قرار می دهد. اگر معامله گری که آمادگی روانی متناسب با شرایط خاص این بازار را ندارد (یعنی کسی که به صورت ارادی خویشتن دار نیست و چارچوب ذهنی اش در راستای ساختارهای کنترل کننده ی خارجی، محدودیت ها و انتظارات جامعه شکل گرفته است) در این بازار قرار گیرد. آنچه در نهایت برای وی حاصل می شود فاجعه ای روحی و مالی خواهد بود.
توقعات برآورده نشده، تضادی میان باورهای شخص در مورد شرایطی که او فکر می کند باید حاکم باشد و شرایطی که در واقع حاکم هستند (و با باورهای وی همخوانی ندارند) ایجاد می کنند. این تضاد در احساسات درونی ما در قالب درد ظاهر می شوند که ما از آن ها تحت عناوین استرس، تشویش و... یاد می کنیم.
اگر چندین بار بر اثر آگاهی های اجباری متحمل درد شوید، کم کم عملیات بازار، به جای این که صرف جست و جو برای یافتن فرصت های مناسب شود، بیش تر به سمت اجتناب از درد متمایل خواهد شد. یعنی ترس از زیان دیدن، اشتباه کردن و از دست دادن فرصت ها مهم ترین محرک شما برای عملیات در بازار خواهد شد که چندین مشکل اساسی بروز می کنند.
یکی این که با جلب شدن بخشی از توجه شما به سمت آن موضوع ترس آور، بازه ی ادراکتان از فرصت های مناسب محدود می شود. یعنی از تمام اطلاعات موجود در بازار، توجه شما بیش تر به آن اطلاعاتی جلب می شود که بیش تر از آن واهمه دارید و بدین ترتیب آن اطلاعاتی که از بازار نشانگر وجود فرصت ها و انتخاب های مناسب دیگر است از چشم دور می ماند.
افراد به طور غریزی برای اجتناب از درد، در ذهن خود اقدام به ساختن سدهای تدافعی در برابر هجوم اطلاعاتی می کنند که می توانند به نحوی بیانگر وجود تضادها باشند. این سدهای تدافعی شامل انواع انکارها، دلیل تراشی ها و توجیهاتی می شوند که همه ی آن ها منجر به "تحریف ادراکی" می شوند.
همین طور که کم کم دارید به رابطه ی منفی بین ترس و ادراک پی می برید، احتمالا تعجب نخواهید کرد اگر بگوییم که در تلاش برای اجتناب از زیان ها، در واقع خودتان آن ها را به وجود می آورید. ترس باعث محدودیت عکس العمل های شما به شرایط گوناگون نیز می شود. بیش تر معامله گران از این موضوع رنج می برند که گاهی علی رغم آن که از قبل می دانند می خواهند چه کنند، اما وقتی موقع اجرای آن می رسد احساس می کنند فلج شده اند.
مارک داگلاس