جان کنت گالبرایت می گوید که دولت باید حضور پررنگی در فعالیت اقتصادی داشته باشد.
جان کنت گالبرایت اقتصاددانی بود که اصلا خود را محدود به دانشگاه و پژوهش نکرد. اگر کارنامه او را نگاه کنید متوجه می شوید که سمت های رسمی نسبتا زیادی داشته و جدای از آن دیپلمات هم بوده و یکی از شناخته شده ترین سخن گوهای لیبرالیسم آمریکایی در قرن بیستم هم به حساب می آمده. از سوی دیگر کتاب های گالبرایت را باید در نظر گرفت که طی 50 سال همواره کتاب های پرفروش بازار به حساب میآمدهاند. از مشهورترین کتاب های او می توان به سه گانه ای اشاره کرد که با عناوین «سرمایه داری آمریکایی» (1952)، «جامعه مرفه» (1958) و «وضعیت نوین صنعتی» (1967) به چاپ رسید. نکته بسیار جالب درباره گالبرایت این است که، اقتصاددانان دیگری مانند میلتون فریدمن، پل کروگمن و روبرت سولو انتقادات بسیار تندی را نسبت به او مطرح کرده اند.
کتاب «سرمایه داری آمریکایی» گالبرایت به این شکل از نتیجه گیری رسید که اقتصاد آمریکا از سوی سه ستون کسب وکارهای بزرگ، نیروی کار بزرگ و دولت فعال مدیریت می شود. گالبرایت در این کتاب فعالیتهای گروه های لابی صنعتی و اتحادیه ها را با عنوان «قدرت مقابله گر» تعریف می کرد. این شکل از صورت بندی در تضادی آشکار با دوران پیش از بحران بزرگ قرار می گرفت، که در آن کسب و کارهای بزرگ با آزادی بسیار زیادی بر اقتصاد حاکم بودند.
بین آثار گالبرایت نکته بسیار جالب در کتاب «جامعه مرفه» (1958) آمده است. گالبرایت در این کتاب اشاره می کند که اگر قرار باشد آمریکا پس از جنگ دوم جهانی به موفقیت دست یابد، باید سرمایه گذاری های بسیار بزرگی در اقلامی مانند بزرگراه سازی و آموزش بکند. منبع این سرمایه ها کجاست؟ مالیات عمومی.
گالبرایت در بسیاری از آثارش این فرضیه را نقد کرده که افزایش تولید مادی نشان دهنده سلامت اقتصادی و اجتماعی است. به همین خاطر او را به عنوان یکی از پساماتریالیست ها می شناسند.
گالبرایت در کتاب «وضعیت نوین صنعتی» (1967) تحلیل خود از نقش قدرت در زندگی اقتصادی را گسترش داد و عنوان کرد که تعداد کمی از صنایع در ایالات متحده، تناسب کامل با مدل رقابت کامل دارند. گالبرایت در سال 1994 کتابی عجیب با عنوان «تاریخچه ای کوتاه از سرخوشی مالی» نوشت که در آن به حباب های مالی پرداخته بود. او ادعا می کرد که حباب هایی که طی چندین قرن پدید آمده اند، یکی از ویژگی های ذاتی نظام بازار آزاد هستند، زیرا روان شناسی توده ها باعث می شود که گرایش به خطاهایی که همراه با سرخوشی می آیند، بیشتر شود. او در این کتاب اشاره کرد که حافظه مالی به طرز بسیار عجیبی کوتاه است و چیزی که در حال حاضر یک «ابزار مالی جدید» نامیده می شود، به هیچ وجه چنین نبوده و ظاهری جدید از مسئله ای قدیمی است.
لیبرال های علیه هم
کلیه کارهای گالبرایت و مخصوصا کتاب «جامعه مرفه» او، انتقادات بسیار زیادی را از سوی حامیان اقتصاد لسه فری به خود جلب کرده است. میلتون فریدمن در نوشته ای با عنوان «فریدمن درباره گالبرایت و درمان بیماری انگلیسی» گالبرایت را به عنوان نسخه قرن بیستمی توری قرن نوزدهمی بریتانیای کبیر معرفی میکند، که رادیکالی بسیار عجیب است. فریدمن می گوید که گالبرایت نظراتی اشرافانه و قیم مآبانه دارد که طی آن ها به واسطه اقتدار باید جلوی آزادی افراد برای انتخاب کردن را گرفت و وظیفه را به عهده افرادی گذاشت که «عقل بیشتری» دارند. خود فریدمن چنین می گوید: «بسیاری از اصلاح طلبان -گالبرایت تنها نیست- عمدتا می گویند که بازار آزاد مانع از رسیدن آن ها به اصلاحاتشان می شود و به این مسئله اعتراض دارند و می گویند که این رویکرد باعث می شود که مردم هرچه خودشان می خواهند داشته باشند و نه آن چیزی که اصلاح طلبان می خواهند. همین مسئله باعث می شود که هر اصلاح طلبی به یکی از دشمنان جدی بازار آزاد تبدیل شود.»
روبرت سولو هم کمبود داده های تجربی در آثار گالبرایت را نقد و او را به برخورد گزینشی با داده ها محکوم می کند. از سوی دیگر ریچارد پارکر در کتابی که درباره گالبرایت نوشته او را متفکری پیچیده معرفی کرده که در ابتدا می خواست ضرورت کسب وکارهای بزرگ برای اقتصاد آمریکا را نشان دهد اما پس از آن بیشتر به سمت مداخله دولت حرکت کرد.
پل کروگمن پا را فراتر گذاشته و اساسا گالبرایت را به عنوان یک اقتصاددان به رسمیت نمی شناسد و بیشتر او را به سیاست گذاری تشبیه می کند که سعی دارد رسالتی روشنفکرانه را در قالب نوشته هایی ابراز کند که به لحاظ علمی تقریبا بی ارزش هستند. کروگمن، گالبرایت را یک چهره رسانه ای می داند که بیشتر به کار سخنرانی می خورد تا دادن نظریات اقتصادی یا تحلیل تاریخ اقتصاد. به هر صورت گالبرایت بین اقتصاددانان برجسته جهان، هرگز به عنوان چهره ای جدی جا نیفتاد.
جان کنت گالبرایت
گالبرایت در 15 اکتبر 1908 در اونتاریوی کانادا به دنیا آمد. مدارک تحصیلی خود را از کالج کشاورزی اونتاریو و دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت و برای تدریس هم به دانشگاه های نامداری مانند هاروارد، پرینستون و برکلی رفت، که در بین آن ها هاروارد جایگاهی ویژه برایش داشت. او که عضو حزب دموکرات بود در دولت های فرانکلین روزولت، هری ترومن، جان اف کندی و لیندن جانسون مشغول به کار بود. او در دولت کندی به عنوان سفیر آمریکا در هند مشغول به کار بود. این اقتصاددان مناقشه برانگیز و جنجالی نهایتا در 29 آوریل سال 2006 و زمانی که بیش از 97 سال سن داشت در شهر کمبریج ماساچوست درگذشت.