بهتر است با تصویر بزرگ شروع کنیم. رکود هنگامی رخ می دهد که اختلالی منفی در تعادل بین عرضه و تقاضا پدید می آید. در واقع، بین میزان کالایی که مردم می خواهند بخرند، میزان کالا و خدماتی که تولید کنندگان می توانند ارائه کنند و قیمت کالاها و خدمات فروخته شده، عدم توازن پدید می آید و در نتیجه، رشد اقتصاد کاهش پیدا می کند. رابطه بین عرضه و تقاضا در یک اقتصاد بر نرخ تورم و نرخ های بهره اثر می گذارد. تورم هنگامی رخ می دهد که قیمت کالاها و خدمات بالا می رود به عبارت دیگر، ارزش پول کاهش پیدا می کند. البته تورم لزوماً پدیده ای منفی نیست. در واقع تصور می شود نرخ پایین تورم به افزایش فعالیت های اقتصادی منجر می شود اما اگر نرخ بالای تورم با میزان بالای تقاضا همراه نباشد ممکن است برای اقتصاد مشکل پدید آید و در نهایت رکود رخ دهد. نرخ های بهره نشان دهنده هزینه استقراض برای اشخاص یا شرکت ها هستند. نرخ بهره معمولاً درصدی سالانه از وامی است که وام گیرنده به وام دهنده پرداخت می کند تا وقتی که وام کاملاً بازپرداخت شود. نرخ پایین بهره بدین معناست که شرکت ها می توانند پول بیشتری وام بگیرند و از آن برای سرمایه گذاری در پروژه های بیشتر استفاده کنند. نرخ های بالای بهره، هزینه ها را برای تولیدکنندگان و مصرف کنندگان بالا می برد و رشد اقتصاد را کند می کند. نوسان ها در نرخ تورم و نرخ بهره، اطلاعاتی درباره سلامت اقتصاد در اختیار قرار می دهد اما علل این نوسان ها چیست؟ آشکارترین علت، شوک هایی نظیر حوادث طبیعی، جنگ و عوامل ژئوپلیتیک است. برای مثال، زلزله ممکن است به از میان رفتن زیرساخت های لازم برای تولید مواد خام مهم نظیر نفت منجر شود. در این حالت در بخش عرضه، قیمت کالاهایی که از نفت در تولید آنها استفاده می شود بالا می رود و تقاضا کاهش می یابد. این عامل می تواند به رکود منجر شود اما برخی رکودها در دوران رونق اقتصادی رخ می دهند و احتمالاً علت رکود، رونق اقتصاد است. برخی اقتصاددان ها معتقدند فعالیت های تجاری حاصل از توسعه یک بازار گاه ممکن است به سطوح ناپایدار برسد. برای مثال، شرکت ها و مصرف کنندگان ممکن است وام های بیشتری بگیرند و فرض شان این باشد که رشد اقتصادی به آنها کمک خواهد کرد بدهی بالاتر را پرداخت کنند اما اگر اقتصاد به اندازه ای که انتظار می رود رشد نکند، وام گیرنده با وام های بزرگ تر مواجه خواهد بود که توان بازپرداخت آن را ندارد. به این ترتیب او باید منابع مالی فعالیت های دیگر را به پرداخت بدهی اختصاص دهد در نتیجه از فعالیت های اقتصادی وی کاسته می شود.
احساسات و هیجانات عامل رکود
موئلفه های روانشناختی نیز ممکن است سبب رکود شود. ترس از رکود می تواند زمینه ساز رکود شود زیرا ممکن است از سرمایه گذاری و مصرف بکاهد. در واکنش به این وضعیت، تولیدکنندگان از هزینه ها می کاهند تا منابع مالی لازم برای عبور از دوره کاهش مورد انتظار در تقاضا را در اختیار داشته باشند. به این شکل، یک چرخه معیوب پدید می آید زیرا کاهش هزینه ها در نهایت به کاهش دستمزدها و کاهش شدیدتر تقاضا منجر می شود. حتی سیاست هایی که برای جلوگیری از بروز رکود تدوین می شوند ممکن است به رکود منجر شوند. در دوران های سخت، دولت ها و بانک های مرکزی ممکن است به چاپ پول، افزودن بر هزینه و کاستن از نرخ های بهره اقدام کنید. وام دهندگان کوچک، نرخ های بهره را پایین می آورند و بدین شکل، از هزینه استقراض کاسته می شود تا بر مصرف افزوده شود. اما این سیاست ها را نمی توان همیشه اجرا کرد و در نهایت باید آنها را معکوس کرد تا از رشد شدید نرخ تورم جلوگیری شود. اگر مردم بیش از حد به وام ارزان و حمایت های دولت وابسته شده باشند این تحول به بروز رکود منجر می شود. رکود برنز در انگلستان هنگامی که استفاده از آهن به تغییرات بزرگ در بخش کشاورزی و تولید غذا کمک کرد پایان یافت. بازارهای مدرن پیچیده تر هستند و به همین دلیل، غلبه بر رکودهای کنونی بسیار دشوار است. اما هر رکود، داده های جدید به دست می دهد که از آن می توان برای پیش بینی رکودهای بعدی و غلبه موثرتر بر آنها استفاده کرد.