امروزه حجم اقتصاد دریا در سراسر جهان سالانه بیش از 1000 میلیارد دلار تخمین زده میشود که سهم ایران از این رقم علیرغم اینکه در بین 182 کشور مشرف به دریا رتبه چهلم را دارد، کمتر از یک درصد ارزیابی میشود. در این میان بر اساس بررسیهای کارشناسانه آماری، سهم دریا در تولید ناخالص داخلی با احتساب فعالیتهای نفتی و گازی دریایی بین دو تا 2.7 درصد میباشد. حال اگر بخش انرژی از این میزان کسر شود به رقمی حدود یک درصد میرسیم.
با این توصیف نگاهی به آمارهای منتشر شده بینالمللی نشان میدهد هماکنون در اکثر کشورها سهم حوزه دریا در تولید ناخالص ملی کمتر از 10 درصد نیست حتی در کشورهای ساحلی پیشرفته مانند بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا و حتی آسیا این آمار به 50 درصد هم میرسد.
این در حالی است که مناطق ساحلی از پربارترین مناطق جهان و بستر فعالیتهای عظیم اقتصادی و اجتماعی به شمار میروند به گونهای که حدود دو سوم جمعیت جهان در محدوده 60 کیلومتری حاشیه دریاها استقرار یافتهاند و بیش از 80 درصد از شهرهای بزرگ جهان که امروزه به عنوان قطبهای تجاری شناخته میشوند، در مناطق ساحلی قرار گرفته است.
این مهم بیانگر جایگاه (اقتصاد دریامحور) در رشد و رونق این شهرها میباشد. کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه سعی میکنند از سواحل و بخش مشاع دریایی کره زمین حداکثر استفاده را داشته باشند، از طرف دیگر استفاده از سواحل دریا و امواج آن به عنوان منبع تولید برق یا ورزشهای تفریحی، فعالیتهای گردشگری در ساحل یا اعماق دریا، آبدرمانی و...، اشتغالزایی را نیز به دنبال دارد به طوری که به ازای ایجاد یک شغل در بخش اقتصاد دریایی، چهار شغل جانبی هم ایجاد میشود.
همان گونه که اشاره شد بررسیها نشان میدهد که سهم دریا از تولید ناخالص داخلی در کشورهای ساحلی پیشرفته مانند اتحادیه اروپا 50 درصد است، اما این رقم در کشور ایران، با وجود قریب به 6000 کیلومتر نوار ساحلی، فقط دو درصد است؛ همچنین محدودههای شهری و روستایی و تأسیسات بندری و نظامی فعلی کشور، فقط پنج درصد سواحل را به خود اختصاص داده و 95 درصد ظرفیت ساحلی کشور، بدون استفاده باقی مانده است در صورتی که ایران سرزمینی است با 190 هزار کیلومتر مربع وسعت دریایی و سواحلی به طول حدوداً 5800 کیلومتر که حدود 40 درصد از مرزهای ایران را تشکیل میدهد و به همین دلیل کشوری دریایی محسوب شده و از دو سوی شمال و جنوب به دریا دسترسی دارد. این مناطق ساحلی که با برخورداری از اهمیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک در مقیاس جهانی و منطقهای، به عنوان یکی از مهمترین نواحی حساس سیاسی و اقتصادی جهان به شمار میرود، میتواند با توسعه مناسب، نقش اقتصادی و سیاسی بالایی در سطوح منطقهای و جهانی ایفا کند.
ناگفته پیداست فرصتهای عظیم و بیبدیل چهار استان جنوبی با 4900 کیلومتر طول خط ساحلی و 129 هزار و 62 روستا و 190 شهر و سه استان شمالی با 890 کیلومتر خط ساحلی و 6574 روستا و آبادی و 139 شهر، در حوزههای گردشگری، تجاری، سکونتی، صنایع و شیلات، به دلیل عدم توسعه محدودههای سکونتی و اقتصادی، بالقوه ماندهاند در حالی که این مناطق بنا به موقعیت جغرافیایی و طبیعی، نزدیکی به بنادر اصلی آسیا، از منظر تجارت و بازرگانی بینالمللی نیز بهترین منطقه برای توسعه اقتصادی به شمار میروند.
فراموش نکنیم که امروزه هفت استان ساحلی با دارا بودن 24.2 درصد از مساحت کشور 6.22 درصد از جمعیت کشور را در خود جای دادهاند که از این میزان فقط 9 میلیون نفر یعنی حدود 10درصد از جمعیت کشور در حاشیه سواحل مستقر شدهاند که البته نحوه توزیع جمعیت ساحلی که منجر به اشباع جمعیتی در حاشیه دریای خزر و خالی از سکنه بودن بخش وسیعی از حاشیه دریای عمان گردیده، قابل توجه است.
حال سؤال این است در حالی که دامنه فعالیتهای دریایی به بیش از 100 رشته میرسد و ایران یک کشور کاملاً دریایی است چرا برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس که کل سهم دریایی و خط ساحلی آنها برابر با یک شهر یا روستای کشورمان است، معادل درآمد نفت ایران از دریا درآمد دارند. چگونه است که بخش شیلات ژاپن 18 درصد غذای مردم 130 میلیون نفری را از دریا تأمین میکند اما حوزه دریا در ایران غیر از حملونقل دریایی نتوانسته آن طور که باید و شاید به جایگاه ویژه و شایسته خویش دست یابد.