پروژه ای را فرض کنید. آیا پیش از پایان یافتن پروژه و تحویل دادن محصول نهایی آن، هیچ عنصر قابل ارائه دیگری وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال یک ساختمان را در نظر بگیرید. وقتی کل کارهای اسکلت ساختمان پایان می یابد، نمی توان آن را محصولی میانی در نظر گرفت. وقتی موتورخانه و عناصر وابسته به آن کامل و تست نیز می شود، نمی توان آن را محصولی میانی دانست.
محصول های میانی الزاماً به اندازه دو نمونه ای که گفته شد کلان نیستند. شیرآلات یکی از طبقه های ساختمان را در نظر بگیرید. آیا وقتی تمام آن ها نصب شده باشند محصولی میانی به دست نیاورده ایم.شاید به نظرتان مفهوم زیاد از حد گسترده شده باشد و فکر کنید که این تعریف از محصول های میانی عملاً تمام کارهای پروژه را در بر می گیرد. ولی اینطور نیست. به عنوان مثال، ممکن است برای کارهای محتلف (از جمله ساخت یک دیوار) نیاز به مقداری ملات سیمان باشد.
آیا کاری که برای تهیه این ملات انجام می شود منجر به محصولی میانی خواهد شد. عملاً نمی توان به آن پاسخ مثبت داد. فرض کنید به این نتیجه می رسید که محل آرماتورها در کارگاه مناسب نیست و چند کارگر را مامور می کنید تا در مدت سه روز تمام آن ها را از یک سوی کارگاه به سوی دیگر ببرند و انبار کنند. آیا این کار منجر به محصولی میانی شده است.
محصول، نتیجه یا قابلیتی منحصر به فرد و قابل ارزیابی است که وجودش برای تکمیل یک فرآیند، فاز یا پروژه لازم است. معمولاً تحویل شدنی در مفهومی خاص تر به معنای تحویل شدنی های خارجی به کار می رود، یعنی تحویل شدنی هایی که باید به تایید کارفرما یا حامی برسند.تحویل شدنی به محصول هایی میانی گفته می شود که دو شرط داشته باشند:
معمولاً منظور از تحویل شدنی، تحویل شدنی های خارجی است، یعنی محصول هایی میانی که باید به تایید رسمی حامی یا کارفرما برسند. تحویل شدنی هایی که باید به تایید کارفرما برسند. معمولاً اهمیت مدیریتی بالاتری دارند و به این خاطر بهتر است که در سطوح بالای ساختار شکست کار قرار بگیرند. در مرحله بعد تحویل شدنی هایی قرار می گیرند که به تایید رسمی کارفرما نمی رسند، ولی باید به تایید مدیران ارشد پیمانکار (که حامی نماینده آن ها به شمار می رود) برسد. این تحویل شدنی ها معمولاً در سطوح میانی ساختار شکست کار قرار می گیرند.
در نهایت تحویل شدنی هایی در سطوح پایین قرار می گیرند که عمدتاً اهمیت فنی دارند و نه مدیریتی و صرفاً به تایید مدیر پروژه یا حتی سرپرستان زیرمجموعه وی می رسند. بسیاری از این تحویل شدنی ها برای کارفرما معنای خاصی ندارد و توجه وی عمدتاً معطوف به تحویل شدنی های عمده ای است که در سطوح بالای ساختار قرار می گیرند.