جیمی سانگ (Jimmy Song) توسعه دهنده، نویسنده و کارآفرین مشهور بیت کوین است. او در مقاله جدید خود، علت توازن نداشتن سیستم اقتصادی جهان را شرح داده است و توضیح می دهد که چرا بیت کوین می تواند مشکل را حل کند. این مقاله را در ادامه می خوانید.
سیستم توازن ندارد. همه ما می توانیم این را در عمارت های لوکس ثروتمندانِ سانفرانسیسکو ببینیم که فقط چند بلوک با چادرهای بدترکیب بی خانمان ها فاصله دارند. به خوبی می توانیم این موضوع را در افراد و کسب وکارهای خاصی احساس کنیم که کاری برای جامعه مدنی بهتر انجام نمی دهند، اما مقادیر مضحکی پول به دست می آورند. می توانیم این را با دیدن آنهایی درک کنیم که همین طور از سر هوس پول خرج می کنند و آن طرف، وضعیتِ به شدت دشوار کسانی را شاهد هستیم که بدهی روحشان را تخریب کرده است.
این که این سیستم به افراد خاصی خدمت می کند و بقیه را به نابودی سوق می دهد، حتی برای یک بچه پنج ساله هم واضح است. اما دلیل غیرعادلانه بودن آن کاملاً واضح نیست و این خودش سرچشمه اغلب سردرگمی های سیاسی است. افراد چپ گرا معتقدند ثروتمندان دارند از فقرا سوء استفاده می کنند. افراد راست گرا هم عقیده دارند فقرا به خاطر تنبلی خود به این وضع دچار شده اند. حقیقت چیست؟ چه دارد رخ می دهد و چرا سیستم نامتوازن است؟
پول رایج (فیات) ناعادلانه است
ریشه ناعادلانه بودنِ سیستم فعلی، پول است. این اولین جایی نیست که مردم به آن توجه می کنند، اما تمام تحلیل های منطقی به آن هدایت می شوند. سیستم ناعادلانه است، چون خودِ پول ناعادلانه است.
برای این که درستی این ادعا به شما ثابت شود، بیایید با چیزی شروع کنیم که از چهار ماه پیش شاهدش بوده ایم. دولت های سراسر جهان خیلی راحت ولخرجی کردند. اما آن پول ها از کجا می آید؟ چه کسی همه آن بسته های محرک، یارانه ها و امتیازها را پرداخت می کند؟ مبالغی که دولت ها طی چند ماه گذشته در اقدامات اضطراری برای احیای اقتصاد پرداخت کردند، سرسام آور است. این ارقام بسیار بالاتر از چیزی است که از مالیات جمع آوری می کنند.
دو پاسخ احتمالی برای این ولخرجی دولت ها وجود دارد:
پول فیات چگونه کار می کند؟
واقعاً به همین سادگی است؟ آیا می توانیم به کسی که نیاز به کمک دارد با چاپ پولِ بیشتر کمک کنیم، بدون این که پیامدهای بدی در انتظار ما باشد؟ آیا می توانیم در ازای پرداخت هیچ چیز، چیزی به دست بیاوریم؟
اگر واقعاً به همین سادگی است، یک سؤال روشن ایجاد می شود. اگر دولت بتواند برای پرداخت هزینه ی همه چیز، فقط پول چاپ کند، چرا اصلاً مالیات می دهیم؟ اگر بانک مرکزی یا دولت آمریکا می تواند برای احیای اقتصاد 6 تریلیون دلار خرج کند و این هیچ تأثیر دیگری ندارد، پس چرا 60 تریلیون یا 300 تریلیون دلار چاپ نمی کند تا همه مردم آمریکا میلیونر شوند؟
این اتفاق (طبق منطق) رخ نمی دهد و اثبات می کند که نمی توانیم چیزی بگیریم، اما چیزی در ازای آن ندهیم. دروغ مسخره ای است اگر بخواهیم به مردم این توهم را القا کنیم که برای دریافت خدمات دولتی هیچ هزینه ای پرداخت نمی کنند.
برخلاف میل ما، نمی توانیم بدون پرداخت هزینه، چیزی به دست بیاوریم. چنین ادعاهایی که مقامات دولتی آنها را ترویج می کنند، در علم اقتصاد برابر است با ادعای ساخت دستگاه های حرکت دائمی در علم فیزیک: غیرممکن است.
بهای چاپ پول از سوی دولت، قدرت خرید کمتر برای مردم است؛ چیزی که آن را «تورم» می نامیم. شاید این سؤال مطرح شود که پس چرا در آمریکا با وجود چاپ پول، شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) یا همان میزان رشد قیمت ها مدت ها بین 2 تا 3٪ باقی مانده است؟
دلار چیزی دارد که به آن «امتیاز گزاف» می گویند. امتیاز گزاف نتیجه یک رویداد تاریخی خاص یا به عبارت دیگر، نتیجه جنگ جهانی دوم است. امتیاز گزاف به این معنی است که آمریکا با تبدیل کردن ارز خود به ارز ذخیره جهانی، کالاهای سراسر جهان را با ارز رسمی خودش وارد می کند و کمتر از همه دچار بحران پولی می شود.
سلطه دلار
چیزی که ما به آن امتیاز دلار یا همان هژمونی دلار می گوییم، از طریق موقعیت این ارز در تجارت بین المللی به دست می آید. اصلی ترین کالایی که با دلار خرید و فروش می شود نفت است و بنابراین هر کشور و شرکتی که بخواهد نفت بخرد، مجبور است دلار ذخیره کند یا وام دلاری بگیرد. به دلیل کاربرد دلار در خرید نفت، تجارت بین المللی هم به سمت کار با دلار تمایل پیدا می کند. در نتیجه، نقدشوندگی دلار از هر ارز دیگری بیشتر است. بنابراین، در بحران های نقدینگی، مانند چیزی که اکنون شاهدش هستیم، جریان سرمایه به سمت دلار می رود و این به معنای تقاضای بیشتر برای دلار است.
تقاضا برای دلار، تورم آن را خنثی می کند. به بیان دقیق تر، این روند معکوس می شود. بانک مرکزی ایالات متحده ذخایر دلار را افزایش می دهد تا به تقاضای شدید جهان پاسخ دهد. به این ترتیب، ارزش دیگر ارزها نسبت به دلار کاهش می یابد. به عبارت دیگر، تورمِ دلار به بیرون از مرزهای آمریکا کشیده می شود. اگرچه آمریکا کالاهای زیادی تولید و به سراسر جهان صادر می کند، با استفاده از چیزی که ما به آن «امتیاز گزاف» می گوییم، آمریکا دلار هم صادر می کند و با پولی که خودش چاپ کرده است، کالاهای وارداتی را می خرد.
گسترش یا همان انبساط پولی (بخوانید تسهیل کمی، تسهیلات اعتباری، وام، چاپ پول)، نوعی مالیات پنهان است. یادتان نرود هرگز نمی توانیم بدون پرداخت بهای یک چیز، آن را دریافت کنیم و تأثیر گسترش پولیِ 6 تریلیون دلاری، به معنای برداشتِ ارزش پول از دارندگان آن است که از نظر مفهومی همان مالیات تلقی می شود. همچنین، از آنجایی که تعداد زیادی از دارندگان دلار در داخل آمریکا حضور ندارند، درعمل دولت آمریکا دارد از کسانی هم که اصلاً در آمریکا زندگی نمی کنند، مالیات می گیرد و این فقط به خاطر سیاست های پولی فدرال رزرو است. تمام مردم، شرکت ها و کشورهایی که دلار نگهداری می کنند، بدون این که بخشی از آمریکا باشند، به دولت این کشور مالیات می دهند، بدون این که خیلی از آنها این موضوع را بدانند.
حکم اخلاقی گسترش پولی را نیکول اورسم (Nicole Oresme)، یکی از فیلسوفان بزرگ قرن 14، توضیح داده است:
هر تغییر در پول… شامل جعل و فریب می شود و همان طور که قبلاً نشان داده شده است، نمی تواند حق فرمانروا باشد. بنابراین، از لحظه ای که فرمانروا به شکل ظالمانه این امتیازِ اساساً غیرعادلانه را به دست بیاورد، ممکن نیست منفعت آن عادلانه باشد. جدا از این، میزان منفعت فرمانروا قطعاً برابر با میزان زیان جامعه خواهد بود. همان طور که ارسطو می گوید، هر زیانی که فرمانروا به جامعه وارد کند، غیرعادلانه است و این عملِ یک ستمگر است، نه پادشاه. و اگر او دروغی را که معمولاً ظالمان می گویند بگوید، یعنی آن سود را برای منافع عمومی در نظر می گیرد، نباید او را باور داشت، چون ممکن است کت مرا هم غصب کند و بگوید برای خدمات عمومی به آن نیاز دارد.
کلمه چاپ پول، معادل های بی شماری دارد: «وام »، «بدهی»، «صدور اوراق قرضه» یا هر ابزار مالی دیگری که اشاره به پس دادن پول داشته باشد؛ همه اینها درواقع همان چاپ پول هستند. با شنیدن این معادل ها، این توهم ایجاد می شود که ارزش، نه از دارندگان دلار، بلکه از برخی نهادهایی گرفته خواهد شد که پول را قرض می گیرند و بدهی شان را بعداً پس می دهند. این از نظر اخلاقی مانند این است که کت من مصادره و گفته شود بعداً پس داده می شود، چون دولت اکنون به آن نیاز دارد. به بیان خیلی ساده، من باید برای این حقیقت که دولت به کت من نیاز دارد، تاوان پس بدهم.
دولت هم تاوان می دهد، اما من و شما از آن سودی نمی بریم. این سود به بانک مرکزی و به عبارت دیگر، سهامدارانِ خصوصی و نامعلوم فدرال رزرو می رسد. (برخلاف باور عموم، بانک مرکزی آمریکا یک سازمان تقریباً خصوصی است، اما اغلب بانک های مرکزی جهان دولتی هستند.) بنابراین، به نوعی یک نفر هست که با قرض دادن کالای شما سود می برد! تصور کنید دولت ماشین شما را به مدت 6 ماه مصادره کند و به بانکدارانی بدهد که هرگز ندیده اید و هیچ ارتباطی با ماشین شما ندارند. این چیزی است که وقتی بانک مرکزی ذخایر پولی را گسترش می دهد، اتفاق می افتد. همان طور که اورسم گفت، گسترش پولی، همان مصادره ظالمانه ثروت است. آزادترین و درست ترین راه برای هر دولت در پرداخت هزینه خدماتش، می تواند دریافت مالیات از شهروندان باشد؛ مالیاتی کاملاً شفاف، نه پنهانی. مردم به طور کلی به مالیات علاقه ندارند و بدون دلیل قانع کننده، راضی به پرداخت آن نمی شوند. دولت ها در جوامع سخت بها (وام گیرنده با وثیقه) این چنین عمل می کنند، چون نمی توانند بدون اعتراض مردم، مالیات زیادی دریافت کنند.
در حقیقت دولت ها به جای این که به شما بگویند مالیات بدهید، آن را خیلی محرمانه و از طریق تورم از شما می گیرند. به وسیله این مکانیزم، از یک طرف مالیاتِ مستقیم کمتری گرفته می شود و از طرف دیگر خدمات دولتی بیشتری ارائه خواهد شد. سیاست انبساط پولی روزنه ای است که هر دولتی طی 50 الی 100 سال اخیر برای دریافت مالیات از آن استفاده کرده است.
بیت کوین چه تفاوتی دارد؟
بیت کوین دو خصوصیت منحصر به فرد دارد که با آنها تبدیل به سیستمی بسیار عادلانه شده است. اول از همه، جعل کردن آن تقریباً غیرممکن است. هرکس که بلاک چین بیت کوین را دریافت کند و به یک فول نود (full node) تبدیل شود، به راحتی می تواند بررسی کند که بیت کوین ها واقعی باشند (نکته: BCH و BSV بیت کوین نیستند.) بنابراین، بیت کوین به راحتی قابل تشخیص است و نمی توان آن را جعل کرد.
دوم این که، تعداد بیت کوین های موجود از ابتدا مشخص شده است و تورمی کردن آن غیرممکن است. برای دستکاری تورم، کل جامعه فول نودها (به صورت مستقیم) و دارندگان بیت کوین (به صورت غیرمستقیم) باید با آن موافقت کنند (که این کار را نخواهند کرد.) بنابراین، ذخایر بیت کوین محدود است.
این دو ویژگی که از آنها نام برده شد، اخذ مالیات ضمنی/پنهانی را بسیار دشوار می کنند و ما را به سمت دولتی باز و درست کار سوق می دهند. با بیت کوین دیگر هیچ فرمانروایی نمی تواند برای تأمین مالی برنامه هایش پول چاپ کند. دولت باید درآمد سال های قبل را ذخیره کند، از برنامه های دیگر کم کند یا با مردم صادق باشد و علنی از آنها مالیات بگیرد. با وجود بیت کوین، روزنه ای که آمریکا با آن پول چاپ می کند و از تمام دارندگان دلار مالیات می گیرد، بسته می شود و مخارج باید از درآمد تأمین شود.
بینش اورسم که می گوید پول متعلق به هر کسی است که مالک آن است، یک حقیقت بنیادین را آشکار می کند: انبساط پولی حقوق مالکیت هر کسی را که دارنده پول است، نقض می کند. بیت کوین اولین پولی است که به آرمان اورسم جامه عمل می پوشاند: پول متعلق به دارنده پول است و نهادها نمی توانند با خشونت و تهدید آن را طلب کنند. بیت کوین اولین پولی است که سوء استفاده پولی از سمت نهادها را غیرممکن کرد. افزایش تورم بیت کوین بدون رضایت همه ممکن نیست. براساس استاندارد بیت کوین، تنها راه دولت ها برای افزایش درآمد، جلب رضایت عموم برای کسب مالیات خواهد بود، نه دزدی پنهان از طریق تورم.
جمع بندی
سیستم پولی فعلی جهان نوعی ظلم است. فدرال رزرو یک سازمان مستقل است و مسئولیتی در قبال رأی دهندگان ندارد. بدتر از آن، سیستم پولی بر پایه دلار به معنای صادر شدن تورم برای مردم خارج از آمریکا است. هژمونی دلار یک سیستم ظالمانه است، جایی که ثروت جهان به دست یک سازمان کنترل می شود و این سازمان می تواند بدون رضایت هیچ کس، مالیات دریافت کند. شعار انقلاب آمریکا «بدون وجود نماینده، مالیات هرگز» بوده است. یک سازمان از تمام دنیا مالیات می گیرد؛ سازمانی که درون آن افراد ثروتمند و قدرتمند نماینده هستند. زمان پایان فدرال رزرو فرا رسیده است.
این اولین بار نیست که چنین صحبت هایی مطرح می شود. ران پال (Ron Paul)، یکی از بزرگ ترین سیاستمداران آمریکا، یک دهه پیش در این باره یک کتاب نوشته است. اما حالا، ما این امکان را داریم تا بدون کمک سیستم سیاسی شکست خورده آمریکا، کاری برای خودمان انجام دهیم. ما می توانیم بیت کوین بخریم و استقلال پولی خود را اعلام کنیم. عدالت واقعی با عدالت اقتصادی به دست می آید. عدل یعنی سیستمی که نامتوازن نباشد. بیت کوین سیستم را به سمت شایسته سالاری سوق می دهد. بیت کوین بی عدالتیِ سیستماتیک را نابود می کند.